چرک نویس

خوشحالی که تنهامون   گذاشتی:) بین این جماعت گرگ صفتی که برای مابی تو دندون تیز میکنن   نمیخوای از این خواب طولانی بیدار شی؟؟   مثلا مثل تو فیلما یهو بیای منو بغل کنی بگی من رفته بودم یه سفر طولانی...   میدونی بی تو   هراس دارم ...   از پسرای جوونی که  میخوان با چنگ ودندون خودشونو   برسونن به دارایی که مادرم تو چنتش داره   از گرگی  که با اون   صورتک قشنگش  نرم نرمک   میاد جلو وزوزه میکشه و یه مشت خزعبالات تحویل  ادم میده  داریم به کجا میریم؟؟چرا انقدر جنس  زن حقیر میکنیم    اقا اره اصلا تو قانو ن اسلام گفته میتونی چهار تا زن صیغه داشته باشی ولی اخر مردک تو با چرک نویس ...ادامه مطلب

اگه از من بپرسید خوابُ بیشتر دوست داری یا بیداری, حتماً میگم خواب. خواب چیزه عجیبیه، واقعاً خوبه، اصن یه جوریه، انگار هم هستی هم نیستی. این بی فکری و بی وزنیه تو خوابُ که چیزی از دورو وَرت نمیفهمی رو با هیچی تو دنیا عوض نمیکنم. ولی کاریش نمیشه کرد. باید بیدار شیم. مشکله منم همیشه …… درست از همین جا شروع میشه. وقتی چشامو باز میکنم، وقتی متوجه میشم هنوز زندم، دوباره تنهام. مجبورم ادامه بدمو چیزی ام راضیم نمیکنه (دیالوگ فیلم خوابم میاد)   . . . . امروزم از همون روزا بود، از همون روزایی که       تا چشمامو باز کردم        خودمم نمیتونستم  تحمل کنم چه برسه   به چرک نویس ...ادامه مطلب

شب قبلش کتایون (دوست عزیز)گفت ساعت ده ونیم میرم کتاب خونه توام بیا منم که همیشه قولام قول!     گفتم اره من حتما ساعت هشت ونیم اونجام منتظرتم +به زور صبح ساعت هشت ونیم با داد و بیدادای مامان بیدار شدم و تازه فهمیدم باید بریم تشیع جنازه ی پدربزرگ دختر خالم:| یعنی گفتم از همون اول صبحش با گریه بخواد شروع بشه خدا بقیه روز به خیر کنه! چون بنده حتی اگه تشیع جنازه خاله  همسایه کناریمونم که باشه به اندازه ی خانواده مرحوم گریه میکنم +بالاخره ساعت یازده ونیم بود که من رفتم کتابخونهاصلا دیر نکرده بودم! بعد تقریبا پنج دقیقه  درس خوندن تا ساعت دوزاده  دوسه باری رف چرک نویس ...ادامه مطلب

  اولین بار که  دیدمش کفشای اسپرت و  صورتی    سفیدش با اون تی    شرت  قرمزش خیلی     برام تو   ذوق    بود!فکر میکردم   از اون  ادمای علاف وبیکار موندس که تفریحی اومده           پیانو بزنه وسه ماه تابستونشو       یه جورایی بگذرونه...اونشب من      هاوانگیلارو زدم     ومورد تشویقش قرار گرفتم داشتم با خودم میگفتم      اخه تو چی میگی این وسط دیگه؟؟   حس        بدی بهش داشتم و دوست داشتم زودتر از   کنارم بره اونور و انقدر حرف نزنه     کی  فکرشو میکرد بعد  از یک هفته در حالی که la vasle  d  ameliمینواخت من     همینجوری محو نیمرخ در حس  فرورفتش بشم و     نگام   فقط به اون چرک نویس ...ادامه مطلب